کتابخوانی در مترو؛ یک تیر و دو نشان
ماجرا از آنجا شروع شد که یکی از دوستانم در اینستاگرام زیر عکسی که از یک مرد کتابخوان در مترو پست کرده بود نوشته بود: «مورد استثنایی و حیرتآور در متروی تهران، جوانی در حال مطالعهی کتاب». کامنتها را که باز میکردی یک نفر نوشته بود: «مگه میشه؟ این فوتوشاپه» و یکی دیگر هم: «وای بر ما…». من هم نوشتم که مشاهداتم در این مورد کم نیست و از فردایش حواسم را دادم به آدمهایی که توی مترو کتاب میخواندند. تعدادشان واقعاً کم نبود. جدا از این عکسهایی که میبینید، خیلیها را هم نتوانستم شکار کنم، عکس بد شد و یا چیز جدیدی برای نمایش نداشت.
عکسها را بیخبر، با موبایل و طی روزهای آذرماه تا نیمهی دیماه ۱۳۹۷ گرفتهام در حالیکه تمرکزم را هم محدود کرده بودم روی کسانی که داشتند کتاب کاغذی میخواندند. صفحهی گوشی آدمها را نباید چک کرد اما به تجربه دیدهام که بعضی از آنهایی که داریم شماتتشان میکنیم برای اینکه دائم سرشان توی گوشی است، دارند کتاب میخوانند. و انگار همگی بر سر این موضوع توافق داریم که در «خواندن» فضیلتی است ذاتی و انکار نشدنی؛ هم آن دوست متعجب از دیدن جوان کتابخوان متروسوار و هم منی که بفهمی نفهمی از جملهاش لجم گرفت و خواستم به او نشان بدهم که سخت در اشتباه است. زیر پستش ننوشتم که «خب! حالا که چی؟» در فرض محکم اولیهاش شک نکردم که خیلی ضمنی داشت از فرهنگ کتابخواندن در زمانهای مرده تجلیل میکرد.
در روزهای گرفتن این عکسها خودم هم کتاب کم حجم و نسبتاً سبکی را گذاشتم دم دستم که توی مترو بخوانم. نه مثل خیلی از مسافرها، در هر شرایطی، ایستاده و در فشار، لابهلای جمعیتی که در ایستگاههای شلوغ ممکن بود از قطار بیرونت کنند؛ تنها فقط وقتی که نشسته بودم و امکانش را داشتم که گوشهی کتابم یادداشت بنویسم. کتاب از قضا دربارهی «خواندن» بود. خواندن در توالت از هنری میلر که در طول دو جستار نسبتاً بلند در کتاب از عادتهای کتابخوانیاش، عقاید و توصیهها و نیز نویسندههایی میگوید که از کتابها بیرون آمده و با او زندگی کرده بودند. برای منی که نسبتاً تند میخوانم، خواندن این کتاب کوچک آنقدر طول کشید که از خودم پرسیدم آیا بهتر نبود که عطای آن وقتهای مرده را به لقای تماشای مردم و فکر و خیال میبخشیدم و این کتاب لاغر را در یک وقت مناسب و متمرکز میخواندم؟ به خصوص که ایده و مرکز کتاب را هم گم کردم و نتوانستم که به خوبی روی محتوایش که به مشغولیتهای این روزهایم ارتباط دارد تمرکز کنم.
بعضیها در مترو کتابهای انگلیسی کلاس زبانشان را مرور میکنند و عدهای هم دارند برای امتحان یا کلاس درس دانشگاه حاضر میشوند. تعداد نسبتاً زیادی اما در حال خواندن رمانها و کتابهای روانشناسی عمومیاند و به نظرم باید فرق گذاشت بین این محتواها و مناسبتهای هرکدامشان با فضایی که در مترو جریان دارد. متغیر دیگر هم البته عادتها و تمرکزهای فردی است. من یکی که در مقابل فریادهای این دستفروش و آن تبلیغاتچی کتابم را میبستم و بیخیال خواندن میشدم. عدهای همزمان با مطالعه در گوششان هنزفری گذاشته و موزیک گوش میکنند و تعدادی هم هستند که فقط کتاب را باز میکنند و بعد از خواندن یک خط، چشمهایشان راه میگیرد و غرق خیال میشوند.
فرق هست بین اینکه نمیتوانی کتابی را از شدت جذابیت زمین بگذاری(پس آن را توی مترو هم دستت میگیری تا شاید قبل از رسیدن به محل کار ماجرایش را به یک جایی برسانی) با تمسک جستن به ایدهی استفاده کردن از زمانهای مرده به قصد ارتقای شخصیت. برای مسافری که هر روز ساعتی را در مترو میگذراند و احساس اتلاف عمر دارد این کتابخواندنها به نوعی نجات عمر است. خیلیهاشان لابد از اینکه دارند «بهترین کار» را میکنند واقعاً رضایت دارند. جایی از کتاب خواندن در توالت هنری میلر مینویسد: «خدای من، زندگی چقدر پیچیده شده! یک زمانی آدم، خورشید یا ستارهها، آواز پرندگان یا هوهوی جغدها را برای همنشینی داشت. مسئلهی کشتن زمان مطرح نبود، یا زدن دو نشان با یک تیر.» و من با خودم فکر میکنم که کتابخوانی در مترو دقیقاً زدن دو تیرِ طیّ طریق و کسب معرفت در یک زمان است. کسی چه میداند؟شاید هم عادت خواندن در زندگی کتابخوانهای توی مترو درونیتر از این حرفها باشد.
به هر طریق، کتابخوانی در مترو کم نیست. شاید در واگنهای زنانه کمی بیشتر باشد و اگر عکس گرفتن از دیگران ناشناس سئوالهای اخلاقی کمتری را در ذهنمان برمیانگیخت ممکن بود تعداد بیشتری از این عکسها را در اینستاگرام فارسی ببینیم. اخیراً متروی تهران با همکاری نشر نیماژ مسابقهای برگزار کرده بود با توضیح: «از کتاب و کتابخوانی در مترو عکس بگیرید.». ۱۸ عکسی که را با هشتگ #کتابخوانی_در_مترو پیدا میکنم میگذارم در کنار کمتر از ۱۰ عکسی که با هشتگهای #خواندن_در_مترو و #مترو_خوانی به اشتراک گذاشته شده. یک نفر تأسف خورده که رویش نمیشود از مردم عکس بگیرد و عدهای هم از دیدن همچون تصاویری در کشور ابراز خوشحالی کردهاند. ماجرای #subwayreading اما به کل متفاوت است. بالای ۲۰۰۰ عکس و کامنتهایی که انگار دارند برای اتفاق روزمرهتر، عادیتر و پیش پا افتادهتری آفرین میفرستند.
دسته بندی : سبک زندگی
مقالات مرتبط
- آموزش عکاسی از غذا در نور کم
- مایکروسافت بیش از ۱ میلیارد دلار در بخش بازاریابی و تبلیغات ویندوز ۸ خرج کرده است
- چرا نسخه ۱۰ سیستمعامل Blackberry دوباره تبدیل به یک ابر قدرت خواهد شد؟
- 19 تا از بهترین مبدل های فرمت عکس رایگان در سال 2020
- پورت های dock اپل بازنشسته می شود
- چگونه در روز ابری با نور طبیعی عکاسی کنیم؟
- CES 2012: رونمایی از اولترابوک های 13 و 15 اینچ و مانیتور 27 اینچ سری 9 سامسونگ
- یک تلسکوپ اشعه ایکس تصاویری زیبا از بقایای ستاره سوپرنوای کپلر خلق کرد
- ایسر قیمت اولترابوک ۱۱ و ۱۳ اینچی Aspire S7 با نمایشگر Full HD را تعیین کرد
- بیتفاوتی؛ نشانهی زودهنگام زوال عقل
- اپل 75 میلیون آیفون 5G برای عرضه در سال جاری آماده می کند
- آموزش ساخت و استفاده از رفلکتور در عکاسی
- ماسک سیب زمینی و خیار
- بایدها و نبایدهای بعد از کاشت مو
- مجیک لنترن؛ قابلیت های مخفی دوربین های DSLR کانن
- ریلمی 7 و ریلمی 7 پرو با دوربین های بهبودیافته و باتری بزرگ تر رونمایی شدند.
- نکسوس الجی: این بار تصاویر تبلیغاتی به همراه لوگوی Google Now و نقشه گوگل
- گالاکسی تب جدید نمایشگر Retina با رزولوشن 2560x1600 خواهد داشت
- همبازی و مشاور غیرکلیشهای
- 5 ترفند نورپردازی عکاسی در خانه که بهتر است امتحان کنید
منبع : تیاندا