عبارت «فلسفه برای کودکان» برای بسیاری از افراد دور از ذهن به نظر می‌رسد. اما بسیاری از پرسش‌های بنیادی انسان از کودکی فلسفی است. ممکن است بی‌توجهی به سوالات کودکان باعث شود تا تفکر کودکان از رشد باز بماند. همان‌طور که در پشت جلد کتاب یک بار دیگر قورباغه نوشته شده است، نویسنده از این که چشمه‌ی جوشان پرسش‌های کودکان خشک شود نگران است و می‌خواهد در این کتاب مخاطبان خود را بیشتر به سوی سوال‌های فلسفی ببرد.

یک بار دیگر قورباغه یک داستان فلسفی است و به برخی از سوالات ذهن انسان‌ها به شکل ساده‌ای می‌پردازد. در داستان از ابتدای زندگی بچه قورباغه با او همراه می‌شویم. همه اول فکر می‌کنند او یک ماهی است. قورباغه یک لحظه یک جا نمی‌نشیند و در دنیای اطرافش ماجراجویی می‌کند. او از زمانی که به دنیا می‌آید می‌خواهد هستی را بشناسد و دنیای پیرامونش را کشف کند.

یکی از مفاهیم مهم این کتاب کشف هستی است، اینکه جهان چیست و تا کجا ادامه دارد. این سوال‌ها ذهن کودکان را به خود مشغول می‌کند در حالی که پاسخ آن را نمی‌دانند. در این کتاب قرار نیست به پاسخ سوالات برسیم، بلکه کودکان یاد می‌گیرند بپرسند، تفکر کنند، بی‌تفاوت نباشند و در مقابل کنجکاوی‌های‌شان به دنبال پاسخ عاقلانه بگردند.

نویسنده به کمک فضاهایی که در طبیعت وجود دارد و همینطور تضادهای موجود در این فضاها سعی کرده تا روند کشف جهان را دقیق‌تر نشان بدهد.

گره‌های این داستان در اصل سوال‌هایی است که به ذهن قورباغه رسیده و قصد دارد به کمک حیوانات دیگر حل‌شان کند. اما گره‌ها چندان انسجام ندارند و واضح نیستند، به همین خاطر وجه فلسفی داستان پررنگ‌تر و قوت داستانی کمرنگ‌تر است. اما نثر روان و طبق شناسنامه‌ی کتاب، متناسب با گروه سنی ب و ج است.

بخش‌هایی از داستان ممکن است مخاطب را به یاد داستان مشهور صمد بهرنگی، ماهی سیاه کوچولو بیاندازد، مانند:

«قورباغه که تا حالا فکر می‌کرد ته برکه مهم‌ترین جای جهانست ترسید. گیج شد. خواست برگردد؛ اما نتوانست.» با این حال با ادامه‌ی ماجرا این شباهت فراموش می‌شود. به همین خاطر می‌توان گفت استقلال داستان حفظ شده است.

نویسنده در بخش‌هایی از کتاب به شکل غیر مستقیم خواننده را با تجربه‌ی شخصیت‌ها همراه کرده و پشت ماجرا یک مفهوم را گنجانده، مثل وقتی که با خفاش در مورد وارونه شدن صحبت می‌کند. اما داستان در یک جا به سمت آموزش مستقیم می‌رود. در صفحه‌ی ۱۸ می‌خوانیم:

«خفاش گفت: ما باید یاد بگیریم به چیزها خوب نگاه کنیم.»

در چنین بخش‌هایی بهتر است که نویسنده آموزش ندهد و به داستان‌گویی خود ادامه بدهد تا کودک ناخودآگاه مفاهیم را درک کند و از طرف دیگر از قصه لذت ببرد.

در ابتدای داستان می‌خوانیم: «این قصه هدیه می‌شود به همه‌ی قورباغه‌های دنیا که جهان‌های زیر آب و روی زمین را به هم وصل می‌کنند.»

در اصل قورباغه نماد شخصیتی است که هر کجا باشد چه در زمین و چه در زیر آب، سفر و کشف و شهود خودش را ادامه می‌دهد، از دیگران سوال می‌کند، جرات و جسارت زیادی دارد و صرفاً به شنیدن یک ایده‌ی صرف بسنده نمی‌کند. جرات و اعتماد به نفس داشتن و پیگیرِ دغدغه‌ها بودن در شخصیت قورباغه وجود دارد و خواننده‌های کتاب هم با این ویژگی‌های مهم همراه می‌شوند، چه بسا آن‌ها هم دل‌شان بخواهند به جای قورباغه باشند.

یک بار دیگر قورباغه با تصاویر علی خدایی فضایی را برای کودکان به تصویر کشیده که هم سرگرم‌شان کنند و هم در دنیای داستانی عمیق‌تر شوند. هماهنگی بین تصاویر با حال و هوای داستان به قوت این کتاب اضافه کرده است.

این کتاب برای خانواده‌ها و مربیانی که نمی‌دانند در مقابل سوالات کودک چه واکنشی نشان بدهند گزینه‌ی مناسبی است. در صورتی که به کودکان و پرسش‌های آنان بی‌توجهی شود، روحیه‌ی پرسشگری و قدرت تفکر فرد در بزرگسالی تضعیف خواهد شد. در این میان خواندن داستان از بهترین روش‌هایی است که کودک را به دنیاهایی دیگر می‌برد.