مرثیهای برای غول مهربان
«پذیرفتن مرگ یک چیز است، به پیشواز مرگ رفتن چیزی دیگر. نمیخواستم به پیشواز مرگ بروم، آن هم در سرزمینی دور از سرزمین مادریام، در جایی که فقط آب بود و آب. احساس میکردم مرگ من در جایی اتفاق میافتد که به دنیا آمدهام، بالیدهام و زندگی کردهام. باورکردن مرگ، هزاران کیلومتر دور از جایی که به آن تعلق داری، بسیار سخت است. این شکل مرگ یک جفای بزرگ و یک ستم محض است. ستمی که نباید هرگز اتفاق بیفتد و اگر هم بیفتد، برای من نباید.»
در مواجهه با فیلمها یا کتابهایی که براساس واقعیت ساخته شده یا ماجرایی واقعی را از زندگی انسانهای واقعی روایت میکنند، سخت میتوان فهمید که آیا اثر باارزشی خلق شده یا ماجرای تکاندهندهای در واقعیت اتفاق افتاده است. احتمالا در خوشبینانهترین حالت، هیات انتخاب جایزه ادبی نخست وزیری ویکتوریا، جایزه ادبی نیو ساوت ولز و جایزه ملی زندگینامه کشور استرالیا نیز درگیر تمیز همین دو موضوع از یکدیگر شدهاند.
ماجرای تکاندهندهای اتفاق افتاده است. دهها و صدها پناهنده و مهاجر از کشورهای درگیر جنگ، حکومتهای دیکتاتوری، فقر و وحشت، به سودای زندگی بهتر، در پناه سختیهایی استخوان خردکن، به کشورهای توسعهیافته کوچ کرده و میکنند. در این مسیر، از انواع بلایای طبیعی، قاچاقبرهای کثیف، مامورین فاسد، تحقیر، زندگی خفه و سرکوب شده، در بهترین حالت جان به در میبرند و به مقصد میرسند. اما مقصد، با روی خوش به استقبال آنها نیامده است.
مقصد، میتواند زیرزمین هتلی تنگ و خفه در جاکارتا باشد یا زندانی وحشتانگیز و هولناک در جزیره مانوس استرالیا. جایی که بهروز بوچانی، پناهنده ایرانی اهل کردستان، چندین سال از عمرش را در آن میگذراند و در طی پنج سال، زندگی اسفبار خود و همراهانش را روایت میکند و به مرور از طریق واتساپ برای دوستی ساکن استرالیا میفرستد.
بوچانی، آنطور که از وبگاههای اینترنتی برمیآید، روزنامهنگار، نویسنده و مستندساز است. کتاب تحسینشدهی هیچ دوستی به جز کوهستان اما، پذیرش این عناوین را برای خواننده سخت میکند. اصل کتاب به زبان فارسی بوده است و بهروز بوچانی در هر فرصتی که گیر میآورده روایتها را از طریق واتساپ برای مترجمش امید توفیقیان فرستاده است. نسخه فارسی کتاب که این روزها منتشر شده در واقع سومین نسخه کتاب است که زیرنظر و با تایید بوچانی تدوین شده و نسبت به نسخه انگلیسی حدود ۲۰ هزار کلمه کوتاهتر است. نشر چشمه در توضیحی «جلوگیری از اطناب رمان» را دلیل این کوتاهتر شدن دانسته که با «صلاحدید نویسنده» صورت گرفته است. که ظاهرا چندان هم جلوی اطناب رمان را نگرفته است.
از همان صفحات ابتدایی متوجه میشویم که با روایتگری تلخ، سرکوبشده و طلبکار از جهان، طرف هستیم. او در مسیر روایتش، دیگران را تحقیر میکند، آنها را با عناوینی چون «بیدندان»، «گاو»، «پنگوئن» و «تخمسگ» میخواند، از همهچیز ناراضی است، تمام زورزدنهای همراهانش را برای غذا، جا، تلفن و سرخوشی، خوار میداند و به وضوح نشانمان میدهد که نه فقط حالا روی قایق سوراخ یا در دل کوریدوری در زندان مانوس که اصولا، از بازی جا مانده است: «پذیرفته بودم که آنها از من قویترند. دستکم آنقدر قدرت در ماتحتشان بود که بتوانند ساعتها بدون حرکت برای به دست آوردن غذا انتظار بکشند. دیگر پذیرفته بودم که آنها دزدهاییاند که همهچیزم را دزدیدهاند. حتی گاهی تصور میکردم که آنها شیرهاییاند که زودتر به غذا میرسند و من روباهی شل و ضعیف که محکومم پسماندهی غذایشان را به دندان بکشم.»
متن سرشار از شعار و مانیفست است. توصیفهای اغراقشده، قضاوتهای مطمئن درباره افراد و تاکید افسانهای بر قومیت ویژگیهایی است که خواننده را از روایت اتفاقی تکاندهنده، دلزده و خسته میکند. «کوهستان»، «چشمهای سیاه» و «درختان بلوط» که برای نویسنده صاحب ارزش هستند، بارها و بارها به بهانههای مختلف تکرار میشوند. یا مثلا در جایی، بی مقدمه و بدون هیچ آشنایی قبلی، در مورد زن مترجمی در زندان مینویسد: «مطمئنا او هم مثل من یک کرد رنجکشیده بود و یک موجود زیادهخواه تلقی میشد؛ کسی که همیشه موی دماغ است و حرفهای غریبی دربارهی آزادی و دموکراسی میزند.»
چشم روی کلمات بوچانی میسُرد و از تکرار به جان میآید. تقریبا از یک سوم ابتدایی کتاب که داستان سیری خطی دارد، ناگهان به همهمه و هرج و مرجی وارد میشویم که ابتدا و انتهایش مشخص نیست. توصیفات مکرر، بیسرانجام و نامنظم، ذهن را آشفته میکند و خط داستان را گم. به شکلی که اگر چند صفحه را نخوانیم، اتفاق خاصی نمیافتد. ما نظر نویسنده را میدانیم و توصیفات جدید، تقریبا چیزی به حیرتمان اضافه نمیکند.
شخصیتها نیز آنچنان ساخته و پرداخته نمیشوند که به آنها خو بگیریم. غول مهربان و سایر کاراکترهای این روایت مثل پسر چشمآبی، شیرزاد، گاو، پدر بچه چندماهه، پرفسور و پسر خندان، هر کدام چند صفحه قبل معرفی میشوند و کمی جلوتر، ماجرایی برایشان اتفاق میافتد که قاعدتا باید متاثرمان کند اما نمیکند. ما این شخصیتها را نمیشناسیم و نهایتا واقعی بودن ماجراست که ما را از سرنوشت آنان مثاثر میکند.
نمیتوان قضاوت کرد که روایت بهروز بوچانی از سالهای اسارتش در زندان مانوس و تصویری که از گذشتهاش میدهد، چرا برای جهان جالب توجه آمده است. آیا این حاکی از حیرتِ مردم کشوری در رفاه از رنجی است که حاکمانشان برای امتداد همین رفاه آنها، بر افراد پشت حصارها روا میدارند؟ آیا حاکی از بیخبری از مبدا مهاجرانی چون بوچانی و دل دادن به روایت تازهی اوست؟ یا حرکتی است رمانتیک با این مضمون طنز که ما، مهمترین جایزه ادبی کشورمان را به کسی میدهیم که اجازهی ورود به آن را ندارد؟
اما در مجموع میتوان گفت داستانی را که بوچانی روایت میکند، اگر از طریق پیامهای خرد خرد در واتساپ خوانده بودیم، دیگر تنها چیزی که اهمیت داشت، ارزش روایت تجربهای بود که یک انسان در جهان حیرتانگیز و بیرحممان از سر گذرانده است. انرژی و وقتی که برای ثبت وحشت و تحقیر حاکم بر بیعدالتی خوابیده زیر کفشهای شاد و امیدوارمان گذاشته است بود که اهمیت داشت. اما وقتی او را به عنوان یک نویسنده معرفی میکنیم و به کتابش جایزهی ادبی میدهیم، نه تجربهی صرف او که قدرتش را در کنار هم چیدن استادانهی کلمات در معرض چالش گذاشتهایم. کاری که صدای بهروز بوچانی تلخ و ستمکشیده را به گوشمان میرساند، اما او را به عنوان نویسندهای ضعیف به ما معرفی میکند.
دسته بندی : سبک زندگی
مقالات مرتبط
- ارور قفل نوشتن بر روی کارت حافظه
- وقتی دوربین Olympus E-M1 Mark II دو نیم میشود
- اپل به دلیل موج جدید ویروس کرونا، تعداد فروشگاههای فعال خود را کاهش داد
- روغن آرگان او جی ایکس
- علیه آفات تعارف
- 10 راهکار طلایی برای رسیدگی همزمان به چند پروژه مختلف
- هرآنچه باید در مورد عوارض جانبی واکسنهای کووید فایزر و مدرنا بدانیم
- سلام دیشب خیلیاتون پرسیدین تونرچیهگفتم بیام توضیح بدم بهتون
- 5 ابزار مفید برای ساده کردن و سرعت بخشیدن به کارها
- میگسار غمگین
- نویسندگی به عنوان یک شغل
- سفر شگفت انگیر به مریخ با عکس۳۶۰ درجه تعاملی از این سیاره
- نفوذ میکنم، پس هستم!
- عکاسی در وضعیت شعر
- مدیر عامل سابق گوگل، 2.4 میلیون سهم خود را خواهد فروخت
- موجود عجیب در کنار رود
- اسلیت پیسیهای سری ۵ و ۷ سامسونگ: هم تبلت و هم لپتاپ با ویندوز [بهروز شد]
- معرفی برترین تلفن های اندروید، تابستان 1390
- شغل پرخطر: عفونت های SARS-CoV-2 درمیان کارکنان مراقبت های بهداشتی
- bitly فیلتر شد
منبع : تیاندا