اولین بار یازده سالم بود که به طور جدی به روزنامه و روزنامه خواندن علاقه‌مند شدم. سال ۷۶ بود و هم‌زمان بود با دوم خرداد و ظهور پدیده‌ی اصلاح‌طلبی. تعداد روزنامه‌ها به طرز چشم‌گیری افزایش پیدا کرده بود و دیگر دنیای خبر محدود نمی‌شد به کیهان و اطلاعات سیاه‌و‌سفید و خسته‌کننده. با این حال تب سیاسی آن موقع تاثیری روی من نداشت و چیزی که برایم مهم بود اخبار سینمایی بود و حوادث. بعدتر هم حوادث، جای خودش را به اخبار دنیای کتاب و تئاتر داد و تنها چیزی که پیگیرش ماندم فرهنگ و هنر بود. در تمام این ‌سال‌ها فکر می‌کردم به اندازه کافی پیگیر اخبار سیاسی و اجتماعی ایران و جهان نیستم و تنها خبرهای به اصطلاح وایرال شده به گوشم می‌رسد. تصورم این بود که پیگیر بودن این اخبار وقتی نمی‌توانستم تغییری در اوضاع مملکت ایجاد کنم یا مطالبه‌ای داشته باشم یا حتی از صحت و سقم آن مطمئن باشم بیهوده است و در عین حال پیگیر نبودن هم باعث می‌شود درک درستی از وضعیت جهان اطرافم نداشته باشم. اما آیا دنبال‌کردن اخبار این قدر مهم است؟ آیا تفاوتی هست بین کسانی که اخبار می‌خوانند و آنها که در بی‌خبری زندگی می‌کنند؟

کتاب دیگر اخبار نخوانید! از رولف دوبلی نویسنده مشهور و محبوب بین کتاب‌خوان‌های ایرانی (نویسنده‌ی هنر شفاف اندیشیدن)، به طرح پرسش‌هایی مانند پرسش‌های بند قبل پرداخته و همان‌طور که از اسم کتاب پیداست کاملاً از موضعی مخالف به آن‌ها جواب داده است. در این کتاب کم‌حجم ۱۵۲ صفحه‌ای و بسیار خوش‌خوان، روبلی در ۳۵ بخش کوتاه قدم‌به‌قدم تمام استدلال‌هایش در باب لزوم کنار گذاشتن خواندن اخبار را برای خواننده بیان می‌کند. استدلال‌هایی که مخالفان اخبار یا کسانی‌ که حوصله خواندن اخبار را ندارند دل‌گرم و دنبال‌کنندگان اخبار را تا حدی به فکر فرو می‌برد. با این حال آیا تمام دلایلی که برمی‌شمارد تا شما را قانع کند مطلقاً سمت هیچ خبری نروید کاملاً منطقی، عملی و صحیح است؟

بسیاری از ایرادهایی که روبلی به خواندن اخبار می‌گیرد ناشی از دسترسی آسان و دائمی به اینترنت و بدتر از  آن ظهور نوتیفیکشن‌هاست و ربط چندانی به ماهیت اخبار ندارد. به عنوان مثال او می‌گوید: «دنبال کردن اخبار برای ما خیلی گران تمام می‌شود، چون اتلاف وقت است. یکم، زمانی که صرف اخبار می‌کنید: خواندن، گوش دادن، تماشای اخبار یا بالا و پایین رفتن در صفحات اینترنتی از طریق تلفن یا لپ‌تاپ. دوم، تمرکز مجدد زمان‌بر است که معروف است به هزینه تعویض: زمان زیادی را تلف می‌کنید تا برگردید به آن کاری که داشتید انجام می‌دادید، قبل از این‌که خبر ذهن‌تان را منحرف کند. سوم، اخبار مدتی طولانی پس از مصرف، تمرکز شما را مختل می‌کند. داستان‌ها و تصاویر تا ساعت‌ها بعد شما را آزار می‌دهند و بی وقفه رشته افکار شما را پاره می‌کنند.» همچنین در جایی دیگر اشاره می‌کند که «اندیشیدن نیازمند تمرکز است و تمرکز نیازمند زمان بدون اختلال. به محض اینکه خود را در معرض توفان اخبار قرار می‌دهید، این جریان سیل‌آسا توانایی تمرکز شما را از بین می‌برد. اخبار ژرفای اندیشیدن را از شما می‌ستاند. از این بدتر، تأثیر منفی بر حافظه شما خواهد گذاشت.» همه این موارد درست است اما برای هر مدل چک‌کردن گوشی موبایل هم مصداق دارد و لزومی ندارد این چک‌کردن به خاطر خواندن اخبار باشد. به عنوان مثال نگاه‌کردن به پیغام‌های یک گروه تلگرامی یا حتی نگاه‌کردن به عکس گربه‌ها در اینستاگرام هم می‌تواند تمامی این مشکلات را به همراه داشته باشد. در مقابل آیا در دوره پیشااینترنت و رونق روزنامه‌های کاغذی مردم دچار این مشکلات بودند یا در وقت فراغت خودشان و با اختیار خودشان روزنامه می‌خواندند و اخبار را در رادیو و تلویزیون سر ساعت مشخصی دنبال می‌کردند؟! بنابراین می‌بینید با حذف تمامی وب‌سایت‌های خبری و اکانت‌هایشان در شبکه‌های اجتماعی تا زمانی که معتاد به آنلاین‌بودن به هر دلیلی باشیم این معضلات نیز دست از سرمان برنمی‌دارد.

 

 

علاقه دوبلی به «خطاهای شناختی» این‌جا هم وجود دارد و برای‌مان چندتایی نام می‌برد که اخبار باعث آن ‌می‌شود نظیر سوگیری گذشته‌نگر، سوگیری سهولت دسترسی و سوگیری تاییدی. حرف دوبلی صحیح است اما این خطاها همواره با ما است و با جدا‌کردن خودمان از جریانات دنیا این سوگیری‌ها برطرف نشده و تنها کاری که انجام می‌شود پاک‌کردن صورت مسئله است. بنابراین اصل بر یادگیری تفکر انتقادی است وگرنه که خواندن مقاله‌های تحلیلی بلند و یا کتاب‌های ارزشمند هم که دوبلی ما را به درستی به خواندن آنها به جای اخبار رهنمود کرده؛ بدون وجود تفکر انتقادی، صرفاً تبدیل‌مان می‌کند به بلندگویی برای نظرات نویسنده و البته یک راه جالب برای پرورش این نوع تفکر همین پیگیری اخبار و بعدتر خواندن مقالات تحلیلی و کتب مربوطه است. به این صورت که می‌توانید نوع تفکرتان را در لحظه شنیدن وقایع با زمانی که بعدتر در مورد آن‌ها مطالعه عمیق‌تری می‌کنید مقایسه کرده و هم متوجه اشتباهات ناشی از تفکر سریع‌تان شوید و هم به نسبت حالت قبل (دوری از اخبار و فقط خواندن مطالب تحلیلی) دیدگاه شخصی‌تری پیدا کنید.

درست است که اخبار به قول دوبلی سم است، خصوصا برای ذهن و روح؛ اما آیا واقعاً این‌طور که خود دوبلی سال‌ها پیش معتاد اخبار بوده کسی معتاد اخبار است، آن هم اخبار جهان؟ به نظر من مردم فقط پیگیر چیزهایی هستند که برایشان اهمیت دارد و یا سرگرم‌کننده است مانند اخبار محلی‌شان و یا زندگی سلبریتی‌ها. آیا مثلا کسی از اهالی آمریکای شمالی واقعاً برایش اهمیتی دارد که در آفریقا و خاورمیانه چه می‌گذرد که بخواهد پیگیرش شود و یا از شنیدن خبرهای مربوط به آن تپش قلب بگیرد (مگر این‌که به نحوی به کارش یا خانواده‌اش مرتبط باشد. به عنوان مثال سرباز باشد.) توصیف دوبلی از اعتیادش به اخبار اغراق‌گونه و هیجانی است اما اگر هم واقعیت داشته باشد نشان می‌دهد با تجویز قطع کامل اخبار، انسانی‌ست اهل افراط و تفریط و البته دچار سوگیری درون‌نگری یا همان کافر همه را به کیش خود پندارد.

دوبلی به گفته خودش بیش از ده سال‌ است که خواندن اخبار را ترک کرده و این یعنی در حوالی چهل سالگی. فرض کنید یک نویسنده و تاجر سوئیسیِ میانسالِ موفق و برآمده از یک خانواده متوسط و رو به بالای اهل مطالعه، تصمیم گرفته خواندن اخبار را کنار بگذارد و برای این کارش نیز دلایلی دارد که آن‌ها را ابتدا به صورت یک مقاله و بعدتر به صورت یک کتاب منتشر کرده و در آن به تمامی جهانیان صرف‌نظر از خاستگاه‌شان توصیه کرده که همین کار را کنند. خب نتیجه این کار چه می‌شود؟ همین چیزی که الان است و آن هم وجود آدم‌های مختلفی که تمام درک‌شان هم نه، تمام اطلاعات‌شان از هستی محدود به روال روزمره زندگی‌شان است. آدم‌هایی فاقد اطلاعات عمومی و البته طعمه‌هایی خوب برای مواضع پوپولیستی سیاسیون، چرا که هیچ تصوری از اوضاع جهان ندارند. بله، اگر شما کتاب‌خوانی حرفه‌ای هستید بهتر است به جای تلف‌کردن‌ وقت‌تان با اخبار آن را صرف خواندن کتاب کنید، چون به هر حال اخبار خواسته یا ناخواسته به گوش‌تان می‌رسد. اما برای نوجوان و یا حتی جوانی که تازه می‌خواهد جهان را کشف کند و الگوی مناسبی ندارد همین اخبار سیاسی و اجتماعی شاید روزنه‌ای باشد برای کنجکاوی‌های بیشتر و عمیق‌تر او. شاید روزنامه پلی باشد برای رساندن او به دنیای کتاب.

اصلا بیایم یک آزمایش فکری کنیم. تصور کنیم همه جهان به توصیه دوبلی عمل کرده و هیچ‌کس پیگیر اخبار نخواهد شد. آیا اصلا چنین چیزی منطقی است؟ یووال نوح حراری در کتاب انسان خردمندش اساس تشکیل جوامع انسانی و گسترش آن را قدرت داستان‌گویی و قصه‌ساختن و متعاقباً باور‌کردن قصه می‌داند. اما در جهان خیالی دوبلی کسی پیگیر اخبار (قصه‌ها) نیست و حالا تصور کنید دولتی وجود دارد که می‌خواهد قانونی را اجرایی کرده و با متخلفان برخورد کند. آیا جامعه با آن همکاری خواهد کرد یا اینکه به مرور قوانین قبلی را نیز زیرپا خواهد گذاشت وقتی خبر یا داستانی از مجازات‌های اعمال شده نشنود. پس چه اصراری است این قدر با افراط توصیه‌ای کنیم که نه تنها امکان‌پذیر نیست بلکه برای همگان نیز سودمند نخواهد بود.

البته من دوبلی را درک می‌کنم و فکر می‌کنم همه‌مان این روز‌ها با پیگیری مداوم خبرهای مربوط به کرونا اعتیاد به اخبار و اثرات سوء آن را در زندگی‌ روزمره‌مان درک کرده‌ایم و در عین حال دیده‌ایم کسانی را که با عدم پیگیری درست اخبارِ مربوط به این بیماری، درک درستی از ابعاد هولناک آن ندارند و جان خودشان و بقیه را نیز به خطر انداخته و می‌اندازند. بنابراین بهتر است با خواندن این کتاب و هوشیاری نسبت به عواقب پیگیری مداوم اخبار، با احتیاط و نگاه جدیدی که این کتاب به ما داده است به سراغ اخبار برویم.