مخاطب عروسی می‌خواد!

احتمالاً کتاب زنان کوچک را خوانده‌اید. اگر هم کتاب را نخوانده باشید یکی از فیلم‌هایی را که بر اساس آن ساخته شده دیده‌اید. داستان زندگی چهار خواهر در خانواده‌ای روستایی در آمریکای سده‌ی نوزدهم با همه‌ی اتفاقات تلخ و شیرینی که در زندگی آن‌ها می‌افتد؛ یکی از پرفروش‌ترین و موفق‌ترین رمان‌های تاریخ. جو، یکی از خواهرها، دوست دارد نویسنده شود. او بیش از کاراکترهای دیگر شبیه لوئیزا مِی الکوت، نویسنده‌ی کتاب است.

این بخشی است از گفت‌وگوی خبرنگار سایت «اُپرامَگ» OprahMag.com با خانم گرتا گِرویگ کارگردان فیلم جدیدی که بر اساس این رمان ساخته شده است:

 

 راه جو [قهرمان کتاب زنان کوچک] و الکوت [نویسنده‌ی رمان] از دوران بلوغ از هم جدا می‌شود. الکوت به رویای مشترک نویسنده و کاراکتر که نویسنده شدن باشد می‌رسد، اما جو بلندپروازی‌های ادبی‌اش را کنار می‌گذارد و شوهر می‌کند.

اما در اصل قرار نبود جو شوهر کند.

الکوت دوست داشت از جو یک چهره ادبی مجرد بسازد، کسی مثل خودش. اما او می‌دانست که چنین پایانی به مذاق مخاطبان رمان خوش نخواهد آمد، مخاطبانی که بنابر ارزش‌های قراردادی سده‌ی نوزدهمی خود توقع داشتند پایان خوش برای یک زن، شامل ازدواج او هم باشد.

گرویگ توضیح می‌دهد که «او این کار را کرد چون فکر می‌کرد که برای خوشایند خوانندگان و ناشرش و توفیق تجاری کتاب چاره‌ی دیگری ندارد.»

در یک سالی که بین انتشار کتاب زنان کوچک و دنباله‌ی آن فاصله افتاد خوانندگان کتاب به شدت فشار می‌آوردند و می‌پرسیدند که «این زنان کوچک با چه کسانی ازدواج می‌کنند، انگار ازدواج کردن تنها هدف زندگی یک زن باشد.» و فشار مشابهی از سوی ناشر بود که اصرار می‌کرد «آدم‌های داستان در انتها به شیوه‌ی معقولی ازدواج کنند.»

سخن کوتاه، الکوت نیاز داشت جو را شوهر بدهد و گذار او از «زن کوچک» به «همسر خوب» را به سرانجام برساند و به انتظارات روایی عصر خود پاسخ دهد.

اما الکوت کاملاً هم به خواست ناشر و خواننده تن نداد؛ او جو را شوهر داد، اما نه به کسی که انتظارش می‌رفت و با یک چرخش شیطنت‌آمیز با انتظارات مخاطبانش در افتاد: برای‌شان یک عروسی تدارک دید، اما نه با کسی که آن‌ها می‌خواستند.

 

اما شیطنت گرتا گرویک پیچیده‌تر و جذاب‌تر است. او هر دو حالت را در فیلمش آورده است. هم صحنه‌ی امتناع جو از ازدواج را داریم و استدلال‌های او را مبنی بر این‌که می‌خواهد به نویسندگی بپردازد و نمی‌خواهد تن به زندگی زناشویی بدهد و هم صحنه‌ی خواستگاری و عروسی را. و ناشر را داریم که جو را اجبار می‌کند که پایان داستانش را عوض کند. خانم گرویگ هم عروسی را به ما داده است و هم موقعیت نویسنده‌ی زن را در برخورد به خواست عمومی و استبداد تماشاگر.

گرویک می‌گوید می‌خواسته پایانی دلخواه الکوت را به او هدیه بدهد. اما اگر قدری تامل کنیم، او هم آن اندازه که به نظر می‌رسد رادیکال نیست. او هم نتوانسته از خیر صحنه‌ی عروسی بگذرد. پایان فیلم بر حقیقت مهمی گواهی می‌دهد؛ این‌که خواست عروسی فقط یک خواست سده‌ی نوزدهمی نبوده است. گرتا گرویگ هم حواسش بوده که عروسی را حفظ کند تا تماشاگرش را از دست ندهد. بیننده و خواننده‌ی امروز هم در پایان فیلمی درباره‌ی زنان، عروسی می‌خواهد.