اما بعد از انتشار آن کتاب، طی سه دهه‌ی اخیر، جهان نه تنها روی آرامش ندید، بلکه شاهد تحولات و جنبش‌هایی بود که فوکویاما اکنون آن‌ها را تحت عنوان جنبش‌های هویت‌طلب طبقه‌بندی می‌کند. او تحت این عنوان هم جنبش‌های برابری طلب زنان و سیاهپوستان و اقلیت‌های جنسی و غیره را قرار می‌دهد و هم حرکت‌های دینی خشنی چون داعش و هم رهبران ناسیونالیستی چون پوتین و ترامپ و اردوغان و امثال آن‌ها را.

در این پرونده نخست نوشته‌ای داریم که بررسی دقیق‌تر محتوای کتاب می‌پردازد و بر مهم‌ترین مسائلی که در این کتاب مطرح شده‌اند و با تغییراتی به کار تحلیل تحولات جامعه‌ی ما هم می‌آیند، انگشت می‌گذارد. ارتباط این جنبش‌های هویت‌‌خواه با مفاهیمی چون چندفرهنگ‌گرایی، نزاکت سیاسی و روان‌درمانی در این نوشته مورد توجه قرار گرفته‌اند:

از «هویت» گریزی نیست، اما …

در زمانی کوتاه چهار ترجمه از کتاب مورد بحث ما به بازار آمده است. این‌که این ترجمه‌های همزمان چه آفاتی دارند و مقایسه‌ی مختصر چهار ترجمه موضوع نوشته‌ی بعدی این پرونده است:

مقایسه‌ی ترجمه‌های فارسی کتاب «هویت» فرانسیس فوکویاما

ترجمه‌ی مقاله‌ای را می‌خوانید از نویسنده‌ی نیویورکر که نگاهی انتقادی به دیدگاه‌های فوکویاما در کتاب هویت دارد. یکی از دو انتقاد اصلی نویسنده لوییز مناند به کتاب این است که کتاب کوشیده است تمامی تاریخ بشر را بر مبنای ایده‌ی تیموس (بخشی از نفس آدمیزاد که خواهان دیده شدن و قدر دیدن است) و به این سبب به کلی‌گویی و سطحی‌نگری افتاده است. دوم این‌که به نظر نویسنده قرار دادن جنبش‌هایی برابری‌طلبی چون جنبش زنان یا سیاهپوستان از یک سو و گرایش‌های ناسیونالیستی و دینی متعصب از سوی دیگر تحت عنوان واحد «سیاست هویت» کار درستی نیست. جزئیات را در خود مقاله بخوانید:

فرانسیس فوکویاما پایان تاریخ را به تعویق می‌اندازد

و در پاایان اگر می‌خواهید بیشتر فوکویاما را بشناسید و درباره کتاب‌های قبلی او و زندگی‌اش و بدفهمی‌های رایج درباره او بیشتر بدانید، می‌توانید این مقاله را بخوانید:

مقاله “فوکویاما کیست؟”